Wednesday, June 11, 2008

12/2/87

خداوند ما را آفرید .

نمی دانم چرا ؟

شاید برای اینکه مهر بورزیم .

شاید برای اینکه شادی بیافرینیم و دنیا را زیبا تر کنیم . شاید برای بوییدن گلها و ستایش زیبایی هایی که آفرید ه. شاید برای اینکه او را بپرستیم . نمی دانم چرا آفرید اما انسان او را مایوس کرد . با خود خواهی و زشتی . با زیاده خواهی و خود پرستی .

To day after recovering from 10 days perhaps long depression, I'm out of my cave and ............. . thanks God , Thanks rain . thanks nasim for tolerating me . thanks skies for not calling me heretic and not refusing me .

I called dad after long time , I miss many things and feel I have to do many things . I miss my mom a lot .

….The other point is, Disappointment is the biggest sin

1/3/87

فال مارسل پروست: بنقل از سایت گویا قسمت طنز
"... اغلب، چندگاهی هم چنان به کوشش ادامه می دهيم و اميدوار می مانيم. اما خوشبختی هرگز به دست نمی آيد. اگر بتوان بر دشواری ها چيره شد، طبيعت نبرد را از بيرون به درون می کشاند و رفته رفته دل آدم را چنان دگرگون می کند که چيزی جز آنچه به دست خواهد آورد آرزو کند. و اگر ماجرا چنان زود بگذرد که دل فرصت دگرگون شدن نيافته باشد، طبيعت نوميد نخواهد شد از اين که به شيوه ای ظريف تر و البته ديرتر، اما همچنين کاراتر، بر ما پيروز شود. آنگاه است که شادکامی در آخرين ثانيه از چنگ آدم بيرون کشيده می شود، يا شايد طبيعت با نيرنگی اهريمنی، خود دستيابی به شادکامی را وسيلهء نابودی آن می کند. و پس از ناکامی اش در همه ی آنچه در قلمرو عمل و زندگی بود، واپسين مانع را بر سر راه آدمی می گذارد که همان امکان ناپذيری روانی شادکامی است. پديده ی شادکامی در وجود نمی آيد، يا اين که تلخ ترين واکنش ها را بر می انگيزد..."

Happiness is internal.


Monday, April 14, 2008

تو صحنه غریب زندگی ... هممون در نقش یک بازیگریم

فروردین87/1/26

تو صحنه غریب زندگی ... هممون در نقش یک بازیگریم

با همیم تو بازی های روزگار .... از درون هم بی خبریم

هممون پشت نگاه صورتک ..... همیشه از صب تا شب قایم می شیم

واسه پنهون کردن گریه هامون ..... روی قلب و روحمون خط می کشیم

بهتره به فلبا مون دروغ نگیم ......زندگی هر طور که باشه می گذره

من و تو مسافریم تو این روزا .....مثه خورشید تو نگاه پنجره

توی پشت صحنه دنیای ما ... خوبی و بدی می مونه یادگار

زندگی برای ما یک خاطره است .....از تمام قصه های روزگار ....

آشنایی می گفت اصن برا چی زندگی می کنیم .. هر روز مثه دیروز ... می خوام برم ببینم اونور چه خبره ... یعنی اون دنیا . دل و دماغ نوشتن ندارم .

می خواستم بگم سال نو مبارک...

می خواستم بگم بوی جنگ میاد ....اما چه میشه کرد ... خب چون نباید انرژی منفی داد این نوشته ها سانسور شدن :))

Tuesday, February 12, 2008

If God brings you to it, He will bring you through it.

If God brings you to it, He will bring you through it.

But He has given you mind to think to choose and take action , you cant wait for HIM to do everything for u.
Always smile in ur most desperate moments because we live on hope and life has no meaning without it .
Always imagine what u want and u'll get it .
Try to forget and forgive , that way u will suffer less.
LOVE and don't expect to be loved, then u'll be loved the most .
Don't expect anything in turn, LOVE can be one sided.
Don't let negative comments on u change ur course of life . don't get upset.

These advices are for myself because I need them the most...

I will shortly come back and write regularly in my blog I promise :)